"روز به شب می رسد و شب به روز؛
امان از سرخی فلق،
بخوان قل اعوذ برب الفلق ..."
چه زیبا تاویل کرده ای سوره فلق را سید مرتضی؛
"قل اعوذ برب الفلق"
امان از سرخی فلق عاشورا که با خون شهدای کربلا سرخ تر شد ...
"من شر ما خلق و من شر غاسق اذا وقب"
امان از شرارت آدمیان درنده خویی که در تاریکی ایمان و جهل عراقیان بر آل رسول و سید جوانان اهل بهشت تاختند،
جلادانه عرباً عربایشان کردند،
بر بدن های بی جانشان نیز رحم نکرده و استخوانشان را زیر سم ستوران در هم شکستند ...
اینان همان طفیلی های وجود مقدس رسول و آل رسولند؛
همان مخلوقات درنده خویی که حرمت معبود را نیز نگه نداشتند
گویی در کمتر از نیم قرن از یاد بردند این کلام الهی را که :
"ریختن خون مظلوم همچون کشتن تمامی عالمیان است"
اگر معنای این، فسادِ در زمین نیست پس آن را چه می توان خواند؟!
حتی جاهلیت نیز اینگونه هتاکی و بی رحمی را به خود ندیده بود ...
"و من شر نفاثات فی العقد"
و امان از زبان های شایعه پراکن ایمان سست کن
که در دقیقه ای ایمان آنانی که با پیک حسین بن علی در یاری او پیمان خون بسته بودند به ترس و دنیامداری بدل کرد؛
زنانشان از ترس داغ فرزند و همسر و ناموس گام های استوار مردان را سست کرده
و مردانشان پسر عقیل را در کوچه های کوفه غریب و تنها رهانیدند ...
"و من شر حاسد اذا حسد"
و امان از حسادت حسودانی که چون با بعثت رسول گرامی اسلام از بزرگی پوشالی خویش به زیر آمدند
دمی از دشمنی با او و خاندانش دست برنداشته و از پا ننشستند،
حقشان را خورده و پایمال کردند،
خود را جانشین برحق رسول الله و امیرالمومنین! خواندند؛
آل رسول را در حصاری از مظلومیت نهاده
و آنان را مظلوم ترین مستضعفان نمودند ...
و نرید أن نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین