سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راه نشانم بده ...

این بار را میخواستم بی خبر باشد،
شانه هایم را تاب امانت داری دلهای عاشق نبود،
و دل را یارای نظاره اشک های بیتاب ...
اما نشد!

کربلا+بار بگشایید+اینجا کربلاست

اگر دلم را خریده اند به حرمت دلهای بیقراری بوده که با خود به همراه برده ام،
به حرمت سلام هایی بوده که رسانده ام،
به حرمت پاکی خواهش هایی بوده که نامه رسانش بوده ام،
قابل نیستم اما امانت دار دلهای شیدایتان خواهم بود،
شاید به پاکی شان دل مرا نیز خریداری باشد ...

_______________________________
پ.ن : دو روز بیشتر نمونده تا لایق دیدار ارباب بشیم، خواستم لیستی از اسم بچه ها بنویسم تا در لحظه لحظه سفر به یادشون باشم، خواستم دل شمتاقی از قلم نیفته گفتم از خودتون بخوام ...


حس زیاده خواهی انسان هیچگاه سیری پذیر نیست!
گویی جزء ذات اوست ...

این روزها عشق بازی هایمان با ارباب دلبری محبانش را می کند و اشک ها را روان می سازد؛
و ما هم ازین دلبری ها بی نصیب نیستیم!
عشق بازی های زائران ضامن آهو نیز، از ما دلبری می کند و اشکمان را روان ...
قانون طبیعت است که هر عملی را عکس العملی است یا اینکه دنیا دار مکافات است!

مشهد+امام رضا

میخواستم این بار نیز مُهر تایید تو بر قلبم باشد و به محضر ارباب عرضه شود،
اما ...
نمی شود! باید از همینجا دلم را زائر حریم مهربانت نمایم و مُهر تایید ستانم:
"السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی ..."

__________________________________
پ.ن : عهد کرده بودم دیگه حدیث نفس نگم، ولی امام رضاست دیگه ... ان شاء الله که حدیث دوست باشه ...


میخواهم این بار را بی پروا سخن بگویم
میخواهم از بی صبری هایم بگویم و از دلبری های تو
از راز دل با تو گفتن و مرهم نهادن های تو
می خواهم از ادعونی هایم بگویم و از استجب لکم های تو
می خواهم بگویم تا تو را تنها محرم راز ندانستم استجابت نکردی
و این بود معنای ادعونی های تو
یعنی تنها تو را بخوانم و تنها با تو راز دل بگویم
یعنی همچون علی سر در چاه تنهایی کنم و با تو عقده دل باز گویم
تنها با تو ...
که اگر چنین کردم محال است استجابت نکنی
قلب تیره مرا که یارای درک بی واسطه تو نیست
واسطه فیضی می خواهد که استجابتت را از مجرای زلال او دریابد ...

قطعه 27+شهید حسین سعیدی+واسطه فیض

و این بار چه زیبا باب استجابت را برایم گشودی
و واسطه فیضت را در برابرم نهادی ...
پس از بیست و هفت سال انتظار
از قصری به شیرینی شهادت
در بیست هفتمین قطعه بهشت ...

_________________________________________
پ.ن : پرسیدن شهیدی که تو این پست آدرس نشونیش رو دادم کیه؟ عرض کنم که ایشون همون برادر آسمونی بنده هستن که تو چند پست قبل از این در موردشون نوشتم ...


بارها نوشتم و بارها خط زدم،
بارها خواستم از همچون امروزی بگویم،
از مبعثی که در کنار مولایم بودم،
در کنار اولین ایمان آورنده به رسول خدا،
در کنار برادر و وصی خاتم انبیاء،
در کنار علی ...

 

حرم امام علی (علیه السلام)+نجف+شب 13 رجب

اما!
اما عظمت این روز و این سعادت در بیان نمی گنجد،
واژه ها یارای توصیف چنین شبی را ندارد،
عظمت عید مبعث و ایوان طلای حرم یار ...

خدا را سپاس که نعمت اسلام را به ما ارزانی داشت،
و با نعمت امامت بزرگ مردی چون علی علیه السلام تکمیلش نمود ...

گل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شما.: عید بر عاشقان مبارک باد :. گل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شما

_______________________________________
پ.ن : از اعمال امشب زیارت حضرت امیرالمومنین در نجفه، شب مخصوص زیارتی حضرت امیر امشبه، اینقدر فضیلت داره که گفته میشه از همه جا اون شب میان حرم حضرت، بخصوص مریضای لاعلاج، حتما ی نگاه به مفاتیح بندازید تا فضیلت امشب رو بدونید، اما حرف اصلیم این بود : "امشب ی ربع بیست دقیقه ای به این فکر کنید که رابطه عید مبعث با اینکه این شب روز مخصوص زیارتی امیرالمومنینه چیه؟!" اصلا موضوع شب زنده داریتون بشه همین اندیشه ... التماس دعا ...


اسمش رو گذاشته بودم رهیافته؛ یادتونه؟!
بازم دیدمش!
روزی که قرار بود شبش مراسم سالگرد شهدای کهف رو برگزار کنیم بازم رفتیم بالا که دستی به در و دیوار غار بکشیم.

رهیافته

اول صبح بود،
رسیدیم جلوی پله های غار،
نزدیک شدیم،
صدای زیارت عاشورا میومد،
دیدمش!
ایستاده بود تو قاب در غار؛
رو به قبله، یه کتاب دعا هم دستش ...

عوض شده بود،
ته ریش داشت،
موهاش سیخ سیخ نبود ...

____________________
پ.ن : بازم میگم : "فإنُ هدی الله هو الهدی ..." ؛‌ در ضمن فکر نکنید ملاک خوب بودن آدم ها همین ظاهریه که در چند کلامی توصیف شد، خیر! باطن اون جوون رو فقط چهره اش میتونه توصیف گر باشه ... 


به نام آنکه نامش سلام است و یادش آرامش دل
"دوست آسمانی" شما : شهید حسین سعیدی
تاریخ شهادت او و تولد شما ؟ ماه ...
بهشت زهرا قطعه 27 ردیف 88 شماره 3
هر وقت دلتان هوای آسمان کرد *سلام ما را به دوستتان برسانید*

شقایق های آتش گرفته

او را سپاس که در اوج نیاز پیکی از بهشت برایم برگزید،
پیکی که همنام مولایم است
پیکی که با عروجش به آسمان به زمین هبوط کردم تا ادامه گر راهش باشم
پیکی که ...
دستان خالیم را بپذیر
و قلبم را برای قدم نهادن در راه الهی ات وسعت ده
دستم گیر و راهنمایم باش برادر ...

_____________________________________
پ.ن : شاید جواب راز دلی بود که تنها با او گفتم ...