سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راه نشانم بده ...

* نقش دوم داستان ؛ نمای داخلی؛ اتاق کار

بیکار نشسته بود، آروم و قرار نداشت، انگار با خودش درگیر بود!

بالاخره طاقت نیاورد، سیستمش رو روشن کرد و آنلاین شد، چراغی روشن نبود، ناامیدانه چند دقیقه ای به انتظار نشست ...

خواست ساین اوت کنه که چراغش روشن شد، خوشحال شد، سریع pm گذاشت و سرصحبت رو باز کرد؛

بازم یه بحث دیگه ... دیگه ازون بحث های کلیدی خبری نبود! مجهولی هم در کار نبود!

احساس غریبی به هم پیدا کرده بودن ...