سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راه نشانم بده ...

بارها نوشتم و بارها خط زدم،
بارها خواستم از همچون امروزی بگویم،
از مبعثی که در کنار مولایم بودم،
در کنار اولین ایمان آورنده به رسول خدا،
در کنار برادر و وصی خاتم انبیاء،
در کنار علی ...

 

حرم امام علی (علیه السلام)+نجف+شب 13 رجب

اما!
اما عظمت این روز و این سعادت در بیان نمی گنجد،
واژه ها یارای توصیف چنین شبی را ندارد،
عظمت عید مبعث و ایوان طلای حرم یار ...

خدا را سپاس که نعمت اسلام را به ما ارزانی داشت،
و با نعمت امامت بزرگ مردی چون علی علیه السلام تکمیلش نمود ...

گل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شما.: عید بر عاشقان مبارک باد :. گل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شما

_______________________________________
پ.ن : از اعمال امشب زیارت حضرت امیرالمومنین در نجفه، شب مخصوص زیارتی حضرت امیر امشبه، اینقدر فضیلت داره که گفته میشه از همه جا اون شب میان حرم حضرت، بخصوص مریضای لاعلاج، حتما ی نگاه به مفاتیح بندازید تا فضیلت امشب رو بدونید، اما حرف اصلیم این بود : "امشب ی ربع بیست دقیقه ای به این فکر کنید که رابطه عید مبعث با اینکه این شب روز مخصوص زیارتی امیرالمومنینه چیه؟!" اصلا موضوع شب زنده داریتون بشه همین اندیشه ... التماس دعا ...


اسمش رو گذاشته بودم رهیافته؛ یادتونه؟!
بازم دیدمش!
روزی که قرار بود شبش مراسم سالگرد شهدای کهف رو برگزار کنیم بازم رفتیم بالا که دستی به در و دیوار غار بکشیم.

رهیافته

اول صبح بود،
رسیدیم جلوی پله های غار،
نزدیک شدیم،
صدای زیارت عاشورا میومد،
دیدمش!
ایستاده بود تو قاب در غار؛
رو به قبله، یه کتاب دعا هم دستش ...

عوض شده بود،
ته ریش داشت،
موهاش سیخ سیخ نبود ...

____________________
پ.ن : بازم میگم : "فإنُ هدی الله هو الهدی ..." ؛‌ در ضمن فکر نکنید ملاک خوب بودن آدم ها همین ظاهریه که در چند کلامی توصیف شد، خیر! باطن اون جوون رو فقط چهره اش میتونه توصیف گر باشه ... 


به نام آنکه نامش سلام است و یادش آرامش دل
"دوست آسمانی" شما : شهید حسین سعیدی
تاریخ شهادت او و تولد شما ؟ ماه ...
بهشت زهرا قطعه 27 ردیف 88 شماره 3
هر وقت دلتان هوای آسمان کرد *سلام ما را به دوستتان برسانید*

شقایق های آتش گرفته

او را سپاس که در اوج نیاز پیکی از بهشت برایم برگزید،
پیکی که همنام مولایم است
پیکی که با عروجش به آسمان به زمین هبوط کردم تا ادامه گر راهش باشم
پیکی که ...
دستان خالیم را بپذیر
و قلبم را برای قدم نهادن در راه الهی ات وسعت ده
دستم گیر و راهنمایم باش برادر ...

_____________________________________
پ.ن : شاید جواب راز دلی بود که تنها با او گفتم ...


"روز به شب می رسد و شب به روز؛
امان از سرخی فلق،
بخوان قل اعوذ برب الفلق ..."

چه زیبا تاویل کرده ای سوره فلق را سید مرتضی؛

عصر عاشورا+سرخی فلق

"قل اعوذ برب الفلق"
امان از سرخی فلق عاشورا که با خون شهدای کربلا سرخ تر شد ...

"من شر ما خلق و من شر غاسق اذا وقب"
امان از شرارت آدمیان درنده خویی که در تاریکی ایمان و جهل عراقیان بر آل رسول و سید جوانان اهل بهشت تاختند،
جلادانه عرباً عربایشان کردند،
بر بدن های بی جانشان نیز رحم نکرده و استخوانشان را زیر سم ستوران در هم شکستند ...
اینان همان طفیلی های وجود مقدس رسول و آل رسولند؛
همان مخلوقات درنده خویی که حرمت معبود را نیز نگه نداشتند
گویی در کمتر از نیم قرن از یاد بردند این کلام الهی را که :
"ریختن خون مظلوم همچون کشتن تمامی عالمیان است"
اگر معنای این، فسادِ در زمین نیست پس آن را چه می توان خواند؟!
حتی جاهلیت نیز اینگونه هتاکی و بی رحمی را به خود ندیده بود ...

"و من شر نفاثات فی العقد"
و امان از زبان های شایعه پراکن ایمان سست کن
که در دقیقه ای ایمان آنانی که با پیک حسین بن علی در یاری او پیمان خون بسته بودند به ترس و دنیامداری بدل کرد؛
زنانشان از ترس داغ فرزند و همسر و ناموس گام های استوار مردان را سست کرده
و مردانشان پسر عقیل را در کوچه های کوفه غریب و تنها رهانیدند ...

"و من شر حاسد اذا حسد"
و امان از حسادت حسودانی که چون با بعثت رسول گرامی اسلام از بزرگی پوشالی خویش به زیر آمدند
دمی از دشمنی با او و خاندانش دست برنداشته و از پا ننشستند،
حقشان را خورده و پایمال کردند،
خود را جانشین برحق رسول الله و امیرالمومنین! خواندند؛
آل رسول را در حصاری از مظلومیت نهاده
و آنان را مظلوم ترین مستضعفان نمودند ...

و نرید أن نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین


وقتی می شنوم که سید حسن نصرالله، در وصف امام خامنه ای می گوید : در میان دشمن و دوست تنها و غریب است!
به این جمله مولایم علی می اندیشم که به مردم کوفه می فرمود : حاضرم ده تن از شما را با یک تن از مردم شام و کارگزاران معاویه عوض کنم ...
وقتی هر روز بیش از ده بار کلمه "جریان انحرافی" را از زبان اطرافیانم بویژه بچه حزب اللهی ها می شنوم،
یاد صفین می افتم که مولایم فریب پسر عاص را برای سپاهیان پیش بینی کرد اما آنان سخن امام خویش را نپذیرفته و به راهی رفتند که می پنداشتند درست است ...
وقتی بی تفاوتی مان در برابر فریاد مظلومیت ملت ها را می بینم،
یاد مردمانی از کوفه می افتم که بر بالای تلّی رفته و بجای یاری حسین دستمال بر چشمها نهاده و اشک می ریزند که " خدایا حسین را یاری کن!" ...

مردانه ایستاده ایم+امام خامنه ای

آری!
ما اهل کوفه نیستیم،
اما علی زمان تنها مانده است،
تنهایی به تنهایی نیست،
به زیاد بودن نفرات اما کم بودن فرمانبرداران است،
به زیاد بودن مدعیان اما کم بودن با بصیرتان است،
به زیاد بودن ولایت نامداران! اما کم بودن ولایت مداران است،
کجاست پروانه ای که حقیقتا بر گرد شمع ولایت بچرخد و فرمانبردار باشد؟

_________________________________________
پ.ن : در نظرات فرموده بودند معنای ولایت نامداران رو عرض کنم ...
اما در مورد "ولایت نامداران" ساخته خودمه شاید باید در پانوشت توضیح میدادم منظورم کسانی هستند که ادعای ولایی بودن و ولایت مداری دارند ولی وقتی پای عمل در میون باشه خودشون رو بالاتر از ولی و علامه میدونن.


می گویند شب آرزوهاست؛
درهای آسمان باز است تا ملائک آرزوها را به عرش ببرند و مهر استجابت بگیرند،
چه فرصتی بهتر است از این ...
خودت را گم می کنی،
آرزوهایت را یک به یک از جلوی دیدگان می گذرانی و سان میبینی،
از آرزوهای کوچک و ریز شروع می شود ...
هر چه پیش میروی ارزوهای قبل رنگ باخته و آرزوهای بزرگ تر خودنمایی می کنند،
همه را خط میزنی و آرزوی بزرگ را می نویسی،
باز هم پیش میروی ...
اینان نیز چون قبلی ها کوچک می شوند،
کوچک و کوچک تر،
و آرزوهای جدید بزرگ و بزرگ تر،

همه هست آرزویم ...

گویی این آرزوها نیستند که بزرگ می شوند،
حس افزون طلبی و برتری جویی توست که جلوه نمایی می کند و عاقل تر می شود!
به دنبال آنی می گردی که تمام آرزوهایت را در خود داشته باشد؛
ناگهان بر زبانت جاری می شود :
" یا منتهی أمل الآملین ... یا غایه آمال العارفین ..."

____________________________________
پ.ن : همین یک شب! "تنها" آرزویمان فرجش باشد ...


بدبختی از زمانی شروع می شود که فکر و عمل همگام نباشند؛
میگویی حجاب،
با بی حجابان معاشرت داری، بدون نصیحت و امر به معروفی؛
میگویی رعایت حریم روابط با نامحرم،
به راحتی با نامحرم در ارتباطی! دوست میشوی، حرف میزنی، میگویی، میخندی، می روی، می ...
میگویی اسلام اما خلاف اسلام رفتار میکنی؛
میگویی رعایت عدالت، عدل را از جایش خارج میکنی!

دریغ از عمل+از حرف تا عمل

میگویی دفاع از مظلوم اما ظالمی - حتی شده به اندازه مثقال ذرةٍ ...
میگویی قیام اما در برابر قیام دیگران نشسته ای؛
میگویی انتظار فرج اما از تلاش برای فرج خود ...
آری!
تمام دردها از همینجا شروع می شود؛
تنها میگویی ...
دریغ از مثقالی عمل ...


کجایند آنانی که حنجره خراش می دهند و فریاد آزادی و آزادی خواهی را نعره می کشند؟
کجایند آنانی که مدافع حقوق بشرند و بویی از بشریت نبرده اند؟
کجایند به اصطلاح حق مدارانی که تمامیت حق را - و نه حقانیت را - برای خود می خواهند و به نفع خود مصادره می کنند؟

بحرین

دیروز به بهانه بشر دوستی برادران مظلوممان را از دیارشان - فلسطین - بیرون راندند و سرزمینشان را غصب کردند،
به بهانه دفاع از حقوق زن قانون منع حجاب را در کشورهای تحت سلطه و یوغ بندگی خود وضع نمودند،
به هم کیشانمان در عراق و بحرین متعرض شدند،
و هر آنچه کردند که نباید می کردند،
و در این میان تنها صدای نعره گونه شان گوش فلک را کر میکرد ...
نه اعتراضی در کار بود و نه پایبندی بر اصولی که خود را سردمدارش می دانستند!!!
آخر کدامیک از اینها که بر مردم مظلوم جهان روا داشتند دفاع از حقوق زن و بشر و ازادی خواهی و آزادی جویی است؟
این همه را می بینیم و دم بر نمی آوریم ...
گویی از یاد برده ایم فرموده مولایمان را در ربودن خلخال از پای زنی یهودی : "سزاوار است اگر مسلمانی از این درد بمیرد ..."

___________________________________________
پ.ن : این هم یکی دیگه از مصادیق حقوق بشر و آزادی بشرشون!


ماه هاست از خروشی که در کشورهای اطرافمان به پا خواسته می گذرد و ما همچنان منفعلانه نشسته ایم!
هر روز شاهد تلاش انقلابی اسلام خواهانه مردم هم کیش خود بوده و بی تفاوت از کنارش عبور می کنیم!
گویی گذر سی و سه سال از خروش انقلابی مان گرد فراموشی بر اذهان پاشیده و فراموش کرده ایم که برای چه انقلاب نموده و خون ها فدا کرده ایم.
مگر ما نبودیم که پس از انقلاب مان محافلمان را با دعای "خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما، رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما"  به پایان می رساندیم؟
آیا معنای این شعار جز تلاش برای زمینه سازی ظهور بزرگ منجی زمان و آخرین حجت حق بر زمین است و آیا معنا و هدف نهضت خمینی جز این بود؟
آیا تنها ما بودیم که رزمنده اسلام محسوب می شدیم یا هر آنکس که در طول تاریخ برای برقراری کلمه توحید و توحید کلمه در این کره خاکی قیام کرده و بپا خیزد مصداق این کلام است؟
آیا این نصرت و پیروزی را جز از یاری حضرت حق داریم؟
"خداى متعال در مقابل این ملت به وعده‌ى خود وفا کرد. خداى متعال وعده کرده است که اگر با ایمان، در میدان سعى و مجاهدت قدم بردارید، به شما کمک خواهد کرد و به شما نصرت خواهد داد: «ان ینصرکم اللَّه فلا غالب لکم»؛ وقتى خدا به شما کمک برساند و شما را نصرت کند، هیچ قدرتى نمیتواند بر شما غلبه کند. این وعده‌ى الهى است؛ این وعده را ملت ما و جوانان امروز ما در مقابل چشم دارند مى‌بینند."

بحرین و امام خمینی

نکند سختی های راه باعث دلسردی مان شود و راه و هدف را گم کرده باشیم!
نکند مصداق مردمانی شویم که اربابمان، سالار شهیدان فرمودند : "مردم بنده دنیا هستند ، دین را بر زبان می دارند چندانکه زندگانی خود را بدان سر و سامان دادند"

باید با تمام توان راهی را که شروع کرده ایم ادامه دهیم، چشم به آینده داشته باشیم و یقین بدانیم که وعده الهی حق است ...
"وقتى مادر حضرت موسى، موسى را به آب مى‌انداخت، خداوند متعال دو وعده به او داد. فرمود: «انّا رادّوه الیک و جاعلوه من المرسلین»؛ او را به تو برمیگردانیم و او را پیامبر مرسل خودمان قرار میدهیم. به فاصله‌ى کوتاهى بچه به مادر برگشت. خداوند میفرماید: «فرددناه الى امّه کى تقرّ عینها و لا تحزن و لتعلم انّ وعد اللَّه حقّ»؛ بچه را به مادر برگرداندیم تا مادر یقین کند که وعده‌ى ما وعده‌ى درستى است. ما دو وعده داده بودیم، این اوّلى‌اش؛ پس اى مادر موسى! بدان که وعده‌ى دومى هم حق است: او پیغمبر مرسلى است که خواهد آمد و بساط فرعون را به هم خواهد ریخت. خداى متعال بخشى از وعده را نقد در اختیار مادر موسى گذاشت تا به آن وعده‌ى نسیه یقین کند.
 بخشى که خداى متعال به صورت نقد در اختیار ملت ایران قرار داده، خیلى بیشتر از اینهاست. کى تصور میکرد جوانان فلسطینى جرأت کنند به نام اسلام متشکل شوند، به نام اسلام شعار بدهند، به نام اسلام به نیروهاى غاصبِ ظالمِ بى‌رحمِ صهیونیست حمله کنند؟ این اتفاق افتاده. در دو هفته‌ى گذشته، در «یوم‌النکبة» جوانها مرزهاى اسرائیل را براى اولْ‌بار بعد از گذشت شصت سال شکستند. اینها همان «و لتعلم انّ وعد اللَّه حقّ» است. این دارد نشان میدهد که بدانید وعده‌ى الهى که فرمود: «لیظهره على الدّین کلّه»(4) - خداى متعال این دین را، این رسالت را بر همه‌ى فرآورده‌هاى فکرى و دینى عالم پیروز خواهد کرد - درست است. خدا دارد این وعده‌هاى نقد را تحقق میبخشد؛ فقط شرطش این است که من و شما که در این راه سربازان پیشروِ این حرکت در دوران معاصر بودیم، قدممان را سست نکنیم، حواسمان جاى دیگر نرود."

نباید از پا بنشینیم و اکنون که این نهال نوپا به آبیاری خون شهدای راه اسلام، از شهدای دفاع مقدس ما تا شهدای دیگر کشورها در حال تنومند شدن است با سستی و کم کاری مان، با غرق شدن در دنیا و مافیها، ما نیز چون مسلمانان صدر اسلام شویم که همین که حضرت رسول چهره در خاک فروکشیدند در کمتر از نیم قرن به عادت های سلف و جاهلیت خود بازگشتند و راه تن آسایی و تن پروری در پیش گرفتند!
اکنون که نصرت الهی به یاریمان آمده باید همان وظیفه دیرین را به نحو احسن انجام دهیم، با ایمان و عقیده راه آغازین را ادامه داده و گوش به فرمان ولی امرمان باشیم :
"در این حرکت عظیم شتابان به سمت جلو، که خداى متعال هم دارد بشائر پیروزى را پى‌درپى در مقابل چشم ما قرار میدهد، باید کسى پا سست نکند.
 جوانان عزیز من! شما جزو برگزیدگان این حرکت پیشرو هستید؛ خودتان را آماده کنید. شما احتیاج به دانش دارید، فرا بگیرید؛ احتیاج به تهذیب نفس دارید، به آن بپردازید. اگر ما خودمان را تهذیب نکنیم، جلوه‌هاى فریبنده‌ى مادى دنیا ما را مشغول خواهد کرد. وقتى در بین یک راه، روندگان این راه فراموش کنند هدفشان چیست، قهوه‌خانه‌ى سر راه آنها را به خودشان مشغول کند، یادشان برود کجا میرفتند، خطر بزرگى آنها را تهدید خواهد کرد. مراقب باشید؛ علم، تهذیب نفس، تجربه، و در محیط نظامى، انضباط. انضباطِ برخاسته‌ى از انگیزه‌هاى معنوى، یقیناً تأثیر آن از انضباطهاى مقرراتى و صورى بسیار بیشتر خواهد بود."

:: و لینصرن الله من نصره ...

___________________________________________
پ.ن : نقل قول ها از بیانات مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) در دانشگاه افسری امام حسین است. مورخ 10/3/1390